و چه تلخ است
و چه تلخ است حکایت دوری و دوستی

آن هنگام که میبینی و نمیتوانی دم بربیاوری

آن هنگام که باید تمامی حس های پشت قلبت را پنهان کنی

و چه تلخ تر است حکایت بودن در عین نبودن!

آن هنگام که میخواهی غرق در وجودت شود

آن هنگام که میخواهی چشمان پر ز شورش را به نظاره بنشینی

و چه مرگ آور است نشنیدن عشق از زبان معشوق!

صبر پیشه کرده ام تا طلوعی دوباره برای دوست داشتن

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: